• امروز : پنج شنبه - ۲۱ فروردین - ۱۴۰۴
  • برابر با : 12 - شوال - 1446
  • برابر با : Thursday - 10 April - 2025
کل پست ها: 73352اخبار امروز : 4
6

نقشه ای ۲۳ روزه در برابر سیاهی اعتیاد؛ جوان دشتستانی ۲۳ روز رکاب زد تا درد اعتیاد را به خانواده ها گوشزد کند

  • کد خبر : 20352
  • ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۶

گرمای سوزان بوشهر هم نتوانست مانع از قدم گذاشتن در راهی که انتخاب کرده بود شود. کوله بار سفر را بر دوچرخه‌ای قرار داد و ۱۲۵۰ کیلومتر را رکاب زد تا شاید بتواند خانواده‌ای را از چنگال اعتیاد نجات دهد.دیدن جوانانی که به جای شور زندگی در چهره آنها خماری موج می‌زد انگیزه‌ای بود تا […]

گرمای سوزان بوشهر هم نتوانست مانع از قدم گذاشتن در راهی که انتخاب کرده بود شود. کوله بار سفر را بر دوچرخه‌ای قرار داد و ۱۲۵۰ کیلومتر را رکاب زد تا شاید بتواند خانواده‌ای را از چنگال اعتیاد نجات دهد.

دیدن جوانانی که به جای شور زندگی در چهره آنها خماری موج می‌زد انگیزه‌ای بود تا به همه مردم ایران این واقعیت را نشان دهد که اعتیاد بلای خانمانسوزی است که فقط با ورزش می‌توان آن را مغلوب کرد.

گرمای سوزان بوشهر هم نتوانست مانع از قدم گذاشتن در راهی که انتخاب کرده بود شود. کوله بار سفر را بر دوچرخه‌ای قرار داد و ۱۲۵۰ کیلومتر را رکاب زد تا شاید بتواند خانواده‌ای را از چنگال اعتیاد نجات دهد. با زبان روزه ۲۳ روز سربالایی و سرپایینی‌های جاده‌های بوشهر به تهران را رکاب زد و در هر شهر از اعتیاد و بلایی که در کمین نسل جوان است، حرف زد.

اسماعیل مسیح گل جوان ۳۱ ساله دشتستانی، دیدن جوانان معتادی را که در مناطق جنوبی تهران از شدت خماری در پارک‌ها و پیاده روها افتاده بودند، تلخ‌ترین لحظه و دیدار با داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران را بهترین لحظه سفرش می‌داند. او در آخرین روز سفرش از هدفی که برای آن روزها و شب‌ها رکاب زده بود این‌گونه گفت: فرزند اول خانواده هستم و وقتی ۷ سالم بود پدرم بر اثر بیماری از دنیا رفت. بعد از مرگ تلخ پدر با وجود آنکه سن کمی داشتم به جای بازی‌های کودکانه مرد خانه شدم و از مادر و برادر کوچک و دو خواهرم مراقبت کردم. روزها در گرمای شدید دشتستان کارگری می‌کردم و در کنار آن نیز درس می‌خواندم. کارکردن باعث شد روی پای خود بایستم و همیشه از اینکه محتاج کسی نبودم خدا را شکر می‌کنم. با پایان تحصیلات، در رشته روابط عمومی قبول شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ادامه دادم. از همان دوران مدرسه علاقه زیــــادی به دوچرخه سواری داشتم و همیشه حس می‌کردم با دوچرخه می‌توان پیام‌های بسیاری را به دورترین نقاط منتقل کرد. از ۵ سال قبل دوچرخه سواری را آغاز کردم و سوار بر آن به شهرهای مختلف استان بوشهر سفر کردم. از آنجا که سرپرستی و تأمین مخارج خانواده با من بود. کشاورزی می‌کردم و در کنار آن نیز فعالیت‌های پژوهشی برای سازمانهای مختلف انجام می‌دادم. یکی از دغدغه‌های من در دوران تحصیل دانشگاه این بود که چطور می‌توانم یک کار فرهنگی که تأثیر خوبی بر نگرش مردم داشته باشد، انجام دهم. چهار سال قبل ازدواج کردم و همسرم وقتی پی به دغدغه‌های من برد، مشوق‌ام شد.

روزی که چشمانش به چند جوان معتاد افتاد که از شدت خماری روی زمین افتاده بودند، تصمیم گرفت برای مبارزه با این بلای خانمانسوز کاری کند. این دغدغه همیشه در ذهنش وجود داشت تا اینکه با دیدن چند جوان معتاد جرقه‌ای در ذهنش زده شد. می‌گوید: آنها به خاطر درد ناشی از اعتیاد به خود می‌پیچیدند و هیچ نشانه‌ای از شادابی جوانی در چهره آنها وجود نداشت. همه شور جوانی شان در گرد سفیدی خلاصه شده بود که آن را به خود تزریق می‌کردند. با تحقیقاتی که در این زمینه انجام دادم متوجه شدم که مواد مخدر به سرعت همه شادابی و نیروی جوانی را از یک انسان می‌گیرد و او را به انسانی بی‌اراده تبدیل می‌کند. بهترین راهی که می تواند از گرفتار شدن یک جوان به اعتیاد پیشگیری کند، ورزش است. تشویق جوانان به ورزش به سلامتی روح و جسم آنها کمک می‌کند. تصمیم گرفتم برای آگاهی دادن به خانواده‌ها در ارتباط با مواد مخدر و تشویق مردم به ورزش کردن شهر به شهر سفر کنم و پیام «ورزش آری و اعتیاد نه» را به گوش همه برسانم.

سوار بر دوچرخه سفرم را از بوشهر به تهران آغاز کردم و از آنجا که این سفر مصادف با ماه مبارک رمضان بود تصمیم گرفتم این حرکت را با زبان روزه انجام دهم. شروع حرکت من از مرکز کاهش آسیب‌های بهزیستی که از محله‌های آسیب پذیر در زمینه مواد مخدر است، بود. به هر شهری که می‌رسیدم در پارک اصلی شهر برای مردم صحبت می‌کردم و از آنها می‌خواستم تا با ورزش کردن خود را از چنگال اعتیاد نجات دهند. در شهرهای مختلف با استقبال خوبی از سوی مردم مواجه می‌شدم و بارها میهمان سفره‌های افطار آنها بودم. با هر رکابی که می‌زدم احساس می‌کردم می‌توانم یک خانواده را از اعتیاد دور کنم و با همین انگیزه بود که گردنه‌های صعب العبور را رکاب زدم. سخت‌ترین روزهای سفرم گردنه‌های بین کازرون و شیراز بود. به خاطر فشار زیادی که به قفسه سینه‌ام وارد شده بود تپش قلب گرفته بودم و در بیمارستان امام حسین (ع) کازرون بستری شدم. پزشکان اجازه ادامه سفر را به من ندادند اما به خاطر هدف مهمی که انتخاب کرده بودم دوباره ادامه دادم. در این مسیر نیز تونل‌های زیادی وجود دارد که متأسفانه فاقد روشنایی هستند و هنگام عبور از این تونل‌ها چند بار تا آستانه مرگ رفتم؛ به خاطر دود زیادی که داخل تونل‌ها بود با مشکل تنفسی شدید مواجه می‌شدم.

سختی‌ها و مشکلات او را از ادامه راه منصرف نکرد و سرانجام بعد از ۲۳ روز رکابزنی در پارک شهر تهران کوله بارش را زمین گذاشت. می‌گوید دیدن جوانان معتادی که در مناطق جنوبی تهران در پارک‌ها یا پیاده روها کارتن خواب شده بودند، قلبش را به درد آورده است. شلوغی و هیاهوی تهران خاطرات تلخی را برایش رقم زده است اما با وجود این می‌گوید همه این سختی‌ها برایش شیرین بودند. اسماعیل مسیح گل از واکنش مردم به او و همچنین دیدار با داریوش مهرجویی کارگردان سینما این‌گونه می‌گوید: از بوشهر به شیراز و از آنجا به اصفهان و از مسیر قم به تهران آمدم. در پارک اصلی هر شهر با مردم از هدف و شعاری که انتخاب کرده بودم، حرف می‌زدم و از اثرات سوء مصرف مواد مخدر و لزوم بیداری جوانان و خانواده‌ها می‌گفتم. در شیراز زن سالخورده‌ای با قدردانی از این حرکت من گفت: دامادم به خاطر اعتیاد زندگی را برای دخترم جهنم کرده بود و آنها یک روز خوش در زندگی نداشتند. مواد مخدر ریشه زندگی آنها را از بین برده بود و سرانجام زندگی شان به جدایی ختم شد. این مادر از من خواست تا خانواده‌ها را از عواقب مصرف مواد مخدر آگاه کنم و اجازه ندهم زندگی آنها از هم پاشیده شود. شنیدن این جملات مرا به ادامه راه دلگرم و سختی‌ها را برایم شیرین می‌کرد. وقتی به کرج رسیدم به دیدار داریوش مهرجویی کارگردان موفق سینمای ایران رفتم. انگیزه این دیدار نیز همخوانی شعار «ورزش آری، اعتیاد هرگز» با فیلم سنتوری ساخته مهرجویی بود. در این فیلم کارگردان بخوبی به مسأله اعتیاد پرداخته است. این دیدار برای من بسیار هیجان انگیز بود و داریوش مهرجویی نیز با اهدای دسته گلی از تلاش‌های من در جلب توجه مردم به مسأله اعتیاد قدردانی کرد.

این دوچرخه سوار دشتستانی از تصاویر تلخی که در تهران بر ذهنش حک شده است گفت و اعلام کرد هرگز تهران را برای زندگی انتخاب نخواهد کرد.

وی گفت: تهران بیشترین آمار مربوط به اعتیاد را دارد و من این واقعیت را وقتی در پارک شهر و همچنین پارک‌های جنوب تهران بودم با چشم دیدم. متأسفانه مصرف مواد مخدر از سنتی به صنعتی تغییر کرده است و بسیاری از جوانان ناآگاهانه به دام مواد مخدر گرفتار می‌شوند و علاوه بر عمر و جوانی خانواده و اطرافیان را از دست می‌دهند. امیدوارم مسئولان تصمیم جدی در این زمینه اتخاذ کنند و گام‌های اساسی برای تشویق جوانان به ورزش بردارند.

منبع خبر: جنوب نيوز ۹۴٫۰۵٫۰۱

لینک کوتاه : https://news.dchq.ir/3/?p=20352

برچسب ها