دغدغه داشتن را لازمه فيلم سازي در حوزه مسايل اجتماعي مي داند. فقدان حمايت از فيلم سازي در زمينه آسيب اجتماعي اعتياد، را از نقاط ضعف سازمان هاي مرتبط با امر مبارزه با مواد مخدر در زمينه برنامه هاي فرهنگي مي داند. براي نقش آفريني در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني مرتبط با اعتياد، بسيار تحقيق كرده است و به كمپ هاي ترك اعتياد رفته تا خودش را با كاراكتري كه قرار است بازي كند، منطبق سازد و به گفته بيشتر منتقدان و صاحب نظران سينمايي توانسته است به نحوي مطلوب و حتي فراتر از مطلوب بر نقش مسلط شود و تاثير گذاري اثر را در ميان مخاطبان چندين برابر كند. او كه از جمله كساني است كه ايفاي نقش منطبق با واقعيت و ملموس بودن آن براي بيننده را جزو اركان اصلي زندگي حرفه اي اش قرار داده، كسي نيست جز “فرهاد اصلاني” كه تاريخ سينما و تلويزيون از نقش آفريني هاي برجسته او پر خاطره است. در ادامه حاصل گفت و گوي ما را با “فرهاد اصلاني” ميخوانيد:
آقاي اصلاني، شما از معدود بازيگراني هستيد كه تا به حال چندين بار در آثاري كه به موضوع اعتياد مربوط بوده، حضور داشتهايد. به نظر شما اينگونه كارها در حوزه فرهنگ و هنر، چه تاثيري بر روند مبارزه با مواد مخدر داشته است؟
من تاكنون در ۴ كار كه مشخصا مربوط به اعتياد بوده است، حضور داشتهام. فيلمهايي نظير “شاخ به شاخ”، “به خاطر پونه”، “عصر يخبندان” و يك كار به سفارش سازمان بهزيستي كه در آن هم مجري بودم و هم بازيگر. در پي اكران و پخش اين فيلمها توانستهام آثار آنها را به خوبي حس كنم. ميتوانم بگويم اثرش روي مخاطب فوق العاده بوده است. اين حاكي از اين امر است كه كار در زمينههاي هنري و سينمايي ميتواند تاثير گذاري بالايي بر مخاطب داشته باشد اما چه سود كه در هيچ كدام از اين كارهايي كه تا به حال انجام داده ام، هيچ حمايتي از سازندگان اين فيلم ها نشده است. ميتوان گفت كار در اين زمينه به نوعي خودجوش است؛ يعني مگر اينكه خود فيلم ساز، دغدغه كار در حوزه آسيبهاي اجتماعي را داشته باشد تا با انگيزه كمك به جامعه و اداي دين به مخاطبانش به اين كار دست بزند؛ وگرنه سرمايهگذاري و اسپانسرينگ در اين زمينه صورت نميپذيرد و از آنها براي ساخت آثاري فاخر در زمينه اعتياد حمايتي نميشود. در كل در اين زمينه متولي درستي وجود نداشته است.
نظر شما درباره طرحي كه دبيركل ستاد مبارزه با مواد مخدر مبني بر كاربرد رويكردي اجتماعي به معضل اعتياد مطرح كردهاند، چيست؟
اين طرح به نظر بسيار مناسب مينمايد به شرط آنكه ساير نهادها و سازمانهايي كه متولي امور اجتماعي هستند نيز در اين راه با ايشان همراهي و همكاري كنند. در غير اين صورت اين طرح نيز مانند خيلي كارهاي ديگري كه ايشان تمايل به اجراي آن داشتند و با مخالفت و هجمه سنگين برخي از مسولان مواجه شدند و كلا از انجام آن منصرف گرديدند، عاقبت خوبي نخواهد داشت. تنها كسي كه مي خواست بخشي از حقايق نهاني اعتياد در خصوص گردش اموال ناشي از ترانزيت مواد مخدر در بدنه قدرت حتي سياست داخلي كشور خودمان را بيان كند؛ آقاي وزير كشور بود كه اتفاقا در جريان فيلم “عصر يخبندان” هم با ايشان ديدار كرديم؛ اما متاسفانه با موج خروشان انتقاد نمايندگان مجلس كه بايد بيش از هر شخص ديگري به فكر تامين منافع مردم و رفع مشكلات راي دهندگانشان باشند، مواجه شد و ايشان را وادار كردند كه حرفش را پس بگيرد.
به نظر شما اگر اين اتفاق مي افتاد و زمينه براي ارائه آمار و اطلاعات درست و روشن وجود داشت، تاثيري هم در مقوله مبارزه با اعتياد و كاهش آسيب هاي ناشي از آن در بدنه اجتماع مي گذاشت؟
البته كه تاثير داشت. سالهاي سال گذشت تا ما بتوانيم وجود خود پديده اعتياد را بپذيريم و از آن تحت عنوان بيماري ياد كنيم. متاسفانه پنهان كاري و تلاش براي مخفي نگه داشتن مشكلات و مصائب در تمام حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي و غيره؛ جزيي از سياست اداره كشورهاست. تمام جوامع سعي دارند ظاهر مناسب تري از خود در سطح بين الملل نشان دهند؛ اما دست كم در ميان خودشان، با خودشان صادق هستند و زماني هم كه دستشان به واسطه سرعت بالاي جريان اطلاعات در عصر جديد، براي ديگران رو مي شود،آن را مي پذيرند و به دنبال يافتن راه حل براي رفع مشكل مي روند. در حالي كه در كشور ما به واسطه فرهنگ و مذهب و عرف اجتماعي نادرستي كه به غلط آن را به همين پارامترها نسبت مي دهيم، بيش از ساير جوامع به مخفي كاري مشغوليم. مسولان بايد از خودشان بپرسند كه در تمام اين سالها مخفي كاري به نفعشان بوده است؟ اگر از لاك دفاعي بيرون بياييم و هر كس مسئوليت كاري كه به او محول شده را بپذيرد، چه شايسته تقدير باشد يا توبيخ، اوضاع بهتر از اين خواهد شد. تا زماني كه خودمان را مسئول كم كاري ها و يا كارهاي نسنجيده خود ندانيم، راهي براي پيشرفت نخواهيم داشت.
گفتيد كه در فيلم هايي كه تا به حال كار كرده ايد، ۴ اثر مربوط به اعتياد بوده است. براي اينكه بيشتر به كاراكتر مورد نظر برسيد، چه كرديد؟
بله. به جز فيلم “عصر يخبندان” كه نقش مردي را بازي مي كردم كه همسرش معتاد بود، در فيلم “شاخ به شاخ” نقش معتادي را بازي مي كردم كه تازه از مركز ترك به خانه باز گشته؛ اما وسوسه استعمال دوباره مواد، مثل خوره روح و روان او را مي آزارد. اين فرد از طبقه متوسط و رو به پايين جامعه بود كه حتي در معرض كارتون خوابي قرار داشت. در فيلم “به خاطر پونه” نقش معتادي را بازي مي كردم كه استطاعت مالي داشت و از قشر مرفه و تحصيل كرده جامعه بود؛ اما او نيز در معرض مخاطرات لاعلاج اعتياد قرار داشت. براي اينكه بتوانم خود را بهتر و بيشتر به شخصيت اين كاراكترها برسانم دست به مطالعات بسياري زدم؛ در عين حال به مراكز ترك اعتياد و كمپ هاي معتادان رفتم تا از نزيك با مراحل مختلف اين بيماري مهلك آشنا شوم. در اين مسير هم با حقايق دردناكي مواجه شدم كه بسيار در من اثر گذاشت و تلاش مرا براي ايفاي هرچه واقعي تر و ملموس تر اين نقش ها دو چندان كرد.
و اين حقايق چه بودند؟
بيتوجهي به اين مراكز هم باعث مي شود بسياري افراد سودجو دست به تاسيس مراكز غير مجازي بزنند كه مشكلات ديگري براي كساني كه عزمشان را براي ترك جزم مي كنند ايجاد كرده و آنها را با سرخوردگي مواجه مي كنند. البته در ميان تمام راههايي كه تا به حال انجام شده؛ بايد قبول كرد كه كار كمپ هاي ترك و بازتواني، بسيار موثر بوده است و بايد اين مراكز را مورد حمايت بيشتري قرار داد. وقتي پاي صحبت معتاداني كه در مراكز مختلف مي ديدم، مينشستم، دلسردي بسياري از آنها از ترك و نااميديشان از بازگشت بي مشكل به جامعه برايم نمايان مي شد. تمامشان نياز به حمايت ارگانهاي مختلف را طلب مي كردند و نگاهشان به ديگران به گونه اي بود كه انگار آنها در مملكتي ديگر زندگي مي كنند و ما در مملكتي ديگر و هيچ توجهي از سمت مسئولان و مردم به آنها نمي شود. بايد ساز و كار مناسب براي نظارت هر چه بيشتر بر اين مراكز در نظر گرفته شود. مسولين هم تلاش كنند خارج از تمام وعده هايي كه مي دهند، فضاي جامعه را براي بازگشت كامل اين افراد به دامن خانواده هاشان و زندگي سالم، مهيا كنند. اينكه بگوييم براي اين افراد مشاغلي در نظر گرفته ايم و بعد نظارتي بر ادامه كسب درآمد آنها و استمرار تامين معاش حداقلي آنها نداشته باشيم كه نشد كار. بسياري از معتادان بهبود يافته اي را ديدم كه مدتها پس از ترك اوليه و رفتن سركارهايي كه كارفرما به واسطه استفاده از اين افراد براي كسب امتيازاتي نظير وام كارآفريني به جايي رسيده بودند و بعد از چند ماه كسب درآمد بالا، آنها را از كار بيكار كرده بودند و به دنبال اين بيكاري، مشكلات تامين معاش خانواده، دوباره آنها را به سمت مصرف مواد كشانده بود.
گفتيد در “عصر يخبندان” نقش كسي را ايفا كرديد كه زنش معتاد است، به نظر شما بين آسيب هاي ناشي از اعتياد زنان و مردان ميتوان تفاوتي قائل شد؟ اعتياد يك زن پر مخاطره تر است يا اعتياد يك مرد؟
فرقي نمي كند. در هر صورت زن يا مرد علاوه بر اينكه جزيي از جامعه كلان كشور هستند، ستوني از خانواده نيز محسوب مي شوند. چه فرقي مي كند كه در يك خانواده پدر معتاد باشد و توان تامين مالي خانواده را نداشته باشد. جلوي فرزندانش مصرف كند و در بسياري مواقع آنها را نيز مبتلا كند. يا آنها را مجبور كند دست از تحصيل بردارند و به دنبال كار باشند تا هزينه هاي مصرف پدر راتامين كنند كه اين خود دريايي از آسيب را براي آن فرزند به دنبال دارد و كوچكترين آن، ارتكاب جرم و بزه است. يا در مواقعي كه نمونه هايي از آن هم قابل مشاهده است، مرد دست به اقدامات شنيعي مثل فروش نواميس خود براي تامين هزينه مصرف مي زند كه در اين موارد واقعا زبان از شرح حوادث و آسيب هاي ناشي از آن كه متحمل اعضاي خانواده ميشود، قاصر است. يا مثل داستان “عصر يخبندان” زن خانواده معتاد باشد و به همسرش خيانت كند و براي تامين هزينه هاي خود با فردي آشنا شود كه خود منبع مشكلات و جرايم ديگر است. تصور كنيد كه فرزندان اين خانواده ها، در داستانهاي حقيقي كه همه روزه در كشورمان در حال اكران خصوصي است، چه مي كشند و چه آينده اي در انتظار آنهاست؟
كدام كار از ميان اين كارها ديد شامل تري به موضوع اعتياد داشته است؟
هر كدامشان در نوع خودشان و بر حسب موضوعي كه داشتند نگاه شاملي به موضوع اعتياد داشتند. “عصر يخبندان” خيلي بي پرده، ساده و قابل فهم براي تمام اقشار جامعه، چرخه اي از اعتياد و مواد مخدر را توضيح مي دهد. از جايي كه فردي شروع به مصرف مي كند تا جايي كه به يك قاچاقچي تبديل مي شود و به دنبال مصرف كننده مي گردد و ساير مشكلاتي كه با آن دست و پنجه نرم مي كند.
تاثيري كه پس از اكران اين كارها بر ذهن مخاطب داشته ايد را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
اينكه من چگونه تاثير گذاشته ام را بايد درميان مردم و مخاطبان جستجو كرد؛ اما تاثيري كه كليت فيلم در مخاطب ايجاد كرده است، بسيار واضح بوده و برايم آنقدر ملموس بوده است كه باعث شد پس از انجام كار در اولين فيلم مرتبط با موضوع اعتياد، اين انگيزه را در خودم حس كنم كه عليرغم سختي ايفاي اين نقش ها، براي اداي دين خودم به مردم و برداشتن گامي در راه تنذير افكار عمومي از ابتلا به اين آسيب، كارهاي ديگر را انجام دهم. تاثير آنقدر عميق بود كه خواستم دوباره بخشي از پيام هاي پيشگيرانه اي كه از طريق اين كارها به مخاطب ارائه مي شود، باشم.
آيا پرداختن به اينگونه موارد در سينما و تلويزيون به عنوان رسانه هاي فراگيرتر، بايد ادامه دار باشد و يا از منظر برخي نوعي سياه نمايي از جامعه است؟
در مورد ضرورت انجام اين دست كارها براي تاثيرگذاري بيشتر و اجراي برنامه هاي فرهنگي و هنري در راستاي مبارزه با رويكرد اجتماعي با مواد مخدر، بايد بگويم كه نقش رسانه در حوزه هاي مختلف زندگي مردم بر كسي پوشيده نيست. در حوزه سينما همانطور كه گفتم حمايتي از سينماگراني كه دغدغه اجتماعيشان دروني است و نه مثل برخي ديگر سطحي و رونمايي، صورت نميگيرد. تلويزيون هم كه در كمال تعجب در عصر حاضر كه عصر سرعت در شكل گيري ارتباط است و تمام دنيا در پي دست يافتن به رسانه هايي هستند كه از روش هايي استفاده كنند تا به شكل گيري ارتباط دوسويه بين مخاطبان ورسانه منجر شود؛ كاملا به شيوه اي عمل مي كند كه در جاي يك ناصح قرار گرفته و فقط به ارائه مطالبي مشغول است كه اكثرا هم از دست بينندگاني كه براي امرار معاش و رفع مشكلات روزمره زندگيش مجبور به دو شغله بودن هستند، مي رود. بيشتر به يك مونولوگ تبديل شده و كارايي تاثيرگذاري خود را از دست داده است. در كل مهم اين است كه بحث اطلاع رساني مخدوش است و هيچ سازو كار مناسبي هم براي آن وجود ندارد.
به نظر شما چه بايد كرد تا اين امكانات و برنامه هايي كه براي مبارزه با مواد مخدر در كشور ايجاد شده است، به ثمر بنشيند؟
در اين باره بايد كارشناسان كار نظر بدهند؛ اما آنچه من به عنوان كسي كه بارها اين موضوع را مورد توجه قرار داده ام به آن رسيده ام اين است كه بايد از راههايي كه تا به حال در پيش گرفته بوديم، درس بگيريم و اشتباهات گذشته را با راههاي مناسب جديد، جبران كنيم. متاسفانه در كشور ما، براي تمام مشكلات و مسائلي كه در حوزه هاي مختلف با سطوح مختلف، پيش مي آيد، يك نسخه واحد داريم و آن هم برخورد با قوه قهريه است. مثلا با همين موضوع اعتياد چگونه برخورد مي كنيم؟ معتادان، مواد فروشان و حتي آنها كه به نظر معتاد مي آيند را بازداشت مي كنيم و در نهايت پس از اطمينان از اينكه همه شان معتادند، به زندان مي اندازيمشان و فكر مي كنيم كه آن فرد پس از آزادي از زندان هرگز دوباره به سوي مواد نمي رود. بهتر است ابتدا هر مسئله اي را بپذيريم، مخفي كاري نكنيم تا از ترس رفتن آبرومان مثلا در ميان ساير جوامع، ناگهان با آسيب هايي مواجه شويم كه ديگر توان پنهان كردن آنها را نخواهيم داشت. در ادامه به شناسايي كامل موجوديت آن آسيب بپردازيم و راه حل هايي براي بهبود آن بيابيم كه نه سرمايه هاي مالي كشور را به هدر بدهيم و نه شاهد هدر رفت سرمايه انسانيمان كه چه بسا هزاران بار ارجح تر از مسايل ماديست باشيم.
سخن آخرتان دراين باره چيست؟
نبايد از اين نكته غافل ماند كه بسياري از نهادها و ارگانها در حوزه مبارزه با مواد مخدر و ساير آسيبهاي اجتماعي درگير هستند. عصر حاضر عصر سرعت است و اوقات فراغت رو به افزايش. بايد فضاي كشور را براي فعاليت هاي جمعي براي جوانان و خانواده ها مهيا كنيم تا بتوانند در محيطي با امنيت رواني بالا به گذراندن اوقات فراغتشان بپردازند. وقتي با برگزاري كنسرت برخورد مي كنيم، حضور جوانان در جامعه را محدود به سبكي مي كنيم كه مطلوب خودمان است و هيچ ربطي به فضاي ذهني جوانان ندارد، از ارائه برخي اطلاعات كه بخش مهمي از زندگي همه ما را تشكيل مي دهد، به فرزندانمان معذوريم و آنها را در هاله اي از شرم پيچانده و لب طاقچه گذاشته ايم تا مبادا در نمايي از جامعه كه با پنهان كاري ساخته ايم، خدشه اي وارد شود؛ در حاليكه اوضاع از درون رو به زوال نسل جوان گذاشته است؛ نبايد انتظار داشت كه حضور آنان در جوامع نا امن براي تخليه فشارهاي ناشي از هيجانات جوانيشان، به ساحلي امن برسد. هرچند كه بيان اين مطالب به نظر بسياري از مردم نادرست است و اعطاي اين آزادي هاي اندك به جوانان نيز مي تواند مخاطره آميز باشد و به شان فرهنگي و مذهبي كشور صدمه بزند ولي بايد تاكيد كنم كه مطالعه در حال ساير جوامع مسلمان همسايه و البته موافق با انديشه ايي كه ما از يك جامعه اسلامي و ايراني داريم، مي تواند راههاي بسياري را در اختيارمان بگذارد. چندي پيش براي كاري به لبنان سفر كرده بودم. جامعه اي مسلمان كه از نظر ما و اعتقاداتمان هم جزو كشورهاي موافق و اسلامي است. با كمال تعجب ديدم كه در آنجا به واسطه همين آزادي هاي نسبي كه به جوانانشان داده اند، كمتر از ما درگير مسائلي مثل اعتياد يا بزهكاري نوجوانان و جوانان هستند. در حاليكه ديدن معتادان متجاهر، كودكان و زنان خياباني، متكديان و افراد بي خانمان، جزيي از نماي هميشگي و معمولي كشور ما شده است. ايجاد فضاهاي مناسب و منطبق با خواسته هاي به جاي جوانان همراه با چاشني آزادي هايي كه خيلي هم از قانون و شرع ما دور نباشد، يكي از اين راهكارهاست. از تمام كساني كه دستي در كارها و امور مملكتي دارند درخواست مي كنم هر چه سريعتر در پي يافتن راهي براي نجات نسل جوان و آينده ساز مملكت باشند. در حال حاضر كه از تمام مرزهاي مورد حجوم انواع قاچاقچيان هستيم چه مواد مخدر و چه كالاهاي ديگر، آتش جنگ سالهاست كه در كشورهاي حوزه برپاست و دودش به چشم تمام كشورهاي منطقه مي رود و هزاران مشكل اقتصادي و اجتماعي كه از داخل گريبان مردم را گرفته است، بايد به فكر چاره اي بود كه اميد به زندگي را در دل نسل جوان شكوفا كند.
منبع خبر: روابط عمومي ستاد مبارزه با مواد مخدر ۹۴٫۰۵٫۰۱