• امروز : دوشنبه - ۱۲ خرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : 6 - ذو الحجة - 1446
  • برابر با : Monday - 2 June - 2025
کل پست ها: 73839اخبار امروز : 12
14

فرهاد اصلاني:‏ حمايتي از سينماگران براي ساخت آثار موثر در زمينه اعتياد صورت نمي‌پذيرد

  • کد خبر : 20346
  • ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۲

دغدغه داشتن را لازمه فيلم سازي در حوزه مسايل اجتماعي مي داند. فقدان حمايت از فيلم سازي در زمينه آسيب ‏اجتماعي اعتياد، را از نقاط ضعف سازمان هاي مرتبط با امر مبارزه با مواد مخدر در زمينه برنامه هاي فرهنگي مي داند. ‏براي نقش آفريني در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني مرتبط با اعتياد، بسيار […]


دغدغه داشتن را لازمه فيلم سازي در حوزه مسايل اجتماعي مي داند. فقدان حمايت از فيلم سازي در زمينه آسيب ‏اجتماعي اعتياد، را از نقاط ضعف سازمان هاي مرتبط با امر مبارزه با مواد مخدر در زمينه برنامه هاي فرهنگي مي داند. ‏براي نقش آفريني در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني مرتبط با اعتياد، بسيار تحقيق كرده است و به كمپ هاي ترك ‏اعتياد رفته تا خودش را با كاراكتري كه قرار است بازي كند، منطبق سازد و به گفته بيشتر منتقدان و صاحب نظران ‏سينمايي توانسته است به نحوي مطلوب و حتي فراتر از مطلوب بر نقش مسلط شود و تاثير گذاري اثر را در ميان ‏مخاطبان چندين برابر كند. او كه از جمله كساني است كه ايفاي نقش منطبق با واقعيت و ملموس بودن آن براي ‏بيننده را جزو اركان اصلي زندگي حرفه اي اش قرار داده، كسي نيست جز “فرهاد اصلاني” كه تاريخ سينما و ‏تلويزيون از نقش آفريني هاي برجسته او پر خاطره است. در ادامه حاصل گفت و گوي ما را با “فرهاد اصلاني” مي‌خوانيد:‏

آقاي اصلاني،‌ شما از معدود بازيگراني هستيد كه تا به حال چندين بار در آثاري كه به موضوع ‏اعتياد مربوط بوده، حضور داشته‌ايد. به نظر شما اينگونه كارها در حوزه فرهنگ و هنر،‌ چه تاثيري ‏بر روند مبارزه با مواد مخدر داشته است؟
من تاكنون در ۴ كار كه مشخصا مربوط به اعتياد بوده است، حضور داشته‌ام. فيلم‌هايي نظير “شاخ به شاخ”، “به ‏خاطر پونه”، “عصر يخبندان” و يك كار به سفارش سازمان بهزيستي كه در آن هم مجري بودم و هم بازيگر. در پي ‏اكران و پخش اين فيلم‌ها توانسته‌ام آثار آنها را به خوبي حس كنم. مي‌توانم بگويم اثرش روي مخاطب فوق ‏العاده بوده است. اين حاكي از اين امر است كه كار در زمينه‌هاي هنري و سينمايي مي‌تواند تاثير گذاري بالايي بر ‏مخاطب داشته باشد اما چه سود كه در هيچ كدام از اين كارهايي كه تا به حال انجام داده ام، هيچ حمايتي از ‏سازندگان اين فيلم ها نشده است. مي‌توان گفت كار در اين زمينه به نوعي خودجوش است؛ يعني مگر اينكه خود فيلم ‏ساز، دغدغه كار در حوزه آسيب‌هاي اجتماعي را داشته باشد تا با انگيزه كمك به جامعه و اداي دين به مخاطبانش به ‏اين كار دست بزند؛ وگرنه سرمايه‌گذاري و اسپانسرينگ در اين زمينه صورت نمي‌پذيرد و از آنها براي ساخت آثاري ‏فاخر در زمينه اعتياد حمايتي نمي‌شود. در كل در اين زمينه متولي درستي وجود نداشته است.‏


نظر شما درباره طرحي كه دبيركل ستاد مبارزه با مواد مخدر مبني بر كاربرد رويكردي اجتماعي به ‏معضل اعتياد مطرح كرده‌اند، چيست؟
اين طرح به نظر بسيار مناسب مي‌نمايد به شرط آنكه ساير نهادها و سازمان‌هايي كه متولي امور اجتماعي هستند نيز ‏در اين راه با ايشان همراهي و همكاري كنند. در غير اين صورت اين طرح نيز مانند خيلي كارهاي ديگري كه ايشان ‏تمايل به اجراي آن داشتند و با مخالفت و هجمه سنگين برخي از مسولان مواجه شدند و كلا از انجام آن منصرف ‏گرديدند، عاقبت خوبي نخواهد داشت. تنها كسي كه مي خواست بخشي از حقايق نهاني اعتياد در خصوص گردش ‏اموال ناشي از ترانزيت مواد مخدر در بدنه قدرت حتي سياست داخلي كشور خودمان را بيان كند؛ آقاي وزير كشور بود ‏كه اتفاقا در جريان فيلم “عصر يخبندان” هم با ايشان ديدار كرديم؛ اما متاسفانه با موج خروشان انتقاد نمايندگان ‏مجلس كه بايد بيش از هر شخص ديگري به فكر تامين منافع مردم و رفع مشكلات راي دهندگانشان باشند، مواجه ‏شد و ايشان را وادار كردند كه حرفش را پس بگيرد.‏


به نظر شما اگر اين اتفاق مي افتاد و زمينه براي ارائه آمار و اطلاعات درست و روشن وجود ‏داشت، تاثيري هم در مقوله مبارزه با اعتياد و كاهش آسيب هاي ناشي از آن در بدنه اجتماع مي ‏گذاشت؟
البته كه تاثير داشت. سالهاي سال گذشت تا ما بتوانيم وجود خود پديده اعتياد را بپذيريم و از آن تحت عنوان بيماري ‏ياد كنيم. متاسفانه پنهان كاري و تلاش براي مخفي نگه داشتن مشكلات و مصائب در تمام حوزه هاي اقتصادي، ‏اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي و غيره؛ جزيي از سياست اداره كشورهاست. تمام جوامع سعي دارند ظاهر مناسب تري از ‏خود در سطح بين الملل نشان دهند؛ اما دست كم در ميان خودشان، با خودشان صادق هستند و زماني هم كه ‏دستشان به واسطه سرعت بالاي جريان اطلاعات در عصر جديد، براي ديگران رو مي شود،‌آن را مي پذيرند و به دنبال ‏يافتن راه حل براي رفع مشكل مي روند. در حالي كه در كشور ما به واسطه فرهنگ و مذهب و عرف اجتماعي ‏نادرستي كه به غلط آن را به همين پارامترها نسبت مي دهيم، بيش از ساير جوامع به مخفي كاري مشغوليم. مسولان ‏بايد از خودشان بپرسند كه در تمام اين سالها مخفي كاري به نفعشان بوده است؟ اگر از لاك دفاعي بيرون بياييم و هر كس مسئوليت كاري كه به او محول شده را بپذيرد،‌ چه شايسته تقدير باشد ‏يا توبيخ، اوضاع بهتر از اين خواهد شد. تا زماني كه خودمان را مسئول كم كاري ها و يا كارهاي نسنجيده خود ندانيم، ‏راهي براي پيشرفت نخواهيم داشت.‏


گفتيد كه در فيلم هايي كه تا به حال كار كرده ايد، ۴ اثر مربوط به اعتياد بوده است. براي اينكه ‏بيشتر به كاراكتر مورد نظر برسيد، چه كرديد؟
بله. به جز فيلم “عصر يخبندان” كه نقش مردي را بازي مي كردم كه همسرش معتاد بود، در فيلم “شاخ به شاخ” ‏نقش معتادي را بازي مي كردم كه تازه از مركز ترك به خانه باز گشته؛ اما وسوسه استعمال دوباره مواد، مثل خوره ‏روح و روان او را مي آزارد. اين فرد از طبقه متوسط و رو به پايين جامعه بود كه حتي در معرض كارتون خوابي قرار ‏داشت. در فيلم “به خاطر پونه” نقش معتادي را بازي مي كردم كه استطاعت مالي داشت و از قشر مرفه و تحصيل ‏كرده جامعه بود؛ اما او نيز در معرض مخاطرات لاعلاج اعتياد قرار داشت. براي اينكه بتوانم خود را بهتر و بيشتر به ‏شخصيت اين كاراكترها برسانم دست به مطالعات بسياري زدم؛ در عين حال به مراكز ترك اعتياد و كمپ هاي معتادان ‏رفتم تا از نزيك با مراحل مختلف اين بيماري مهلك آشنا شوم. در اين مسير هم با حقايق دردناكي مواجه شدم كه ‏بسيار در من اثر گذاشت و تلاش مرا براي ايفاي هرچه واقعي تر و ملموس تر اين نقش ها دو چندان كرد.‏


و اين حقايق چه بودند؟
‏بي‌توجهي به اين مراكز هم باعث مي شود بسياري افراد سودجو دست به تاسيس مراكز غير مجازي بزنند كه ‏مشكلات ديگري براي كساني كه عزمشان را براي ترك جزم مي كنند ايجاد كرده و آنها را با سرخوردگي مواجه مي ‏كنند. البته در ميان تمام راههايي كه تا به حال انجام شده؛ بايد قبول كرد كه كار كمپ هاي ترك و بازتواني، بسيار ‏موثر بوده است و بايد اين مراكز را مورد حمايت بيشتري قرار داد. وقتي پاي صحبت معتاداني كه در مراكز مختلف مي ‏ديدم، مي‌نشستم، دلسردي بسياري از آنها از ترك و نااميديشان از بازگشت بي مشكل به جامعه برايم نمايان مي شد. ‏تمامشان نياز به حمايت ارگانهاي مختلف را طلب مي كردند و نگاهشان به ديگران به گونه اي بود كه انگار آنها در ‏مملكتي ديگر زندگي مي كنند و ما در مملكتي ديگر و هيچ توجهي از سمت مسئولان و مردم به آنها نمي شود. بايد ‏ساز و كار مناسب براي نظارت هر چه بيشتر بر اين مراكز در نظر گرفته شود. مسولين هم تلاش كنند خارج از تمام ‏وعده هايي كه مي دهند،‌ فضاي جامعه را براي بازگشت كامل اين افراد به دامن خانواده هاشان و زندگي سالم، مهيا ‏كنند. اينكه بگوييم براي اين افراد مشاغلي در نظر گرفته ايم و بعد نظارتي بر ادامه كسب درآمد آنها و استمرار تامين ‏معاش حداقلي آنها نداشته باشيم كه نشد كار. بسياري از معتادان بهبود يافته اي را ديدم كه مدتها پس از ترك اوليه و ‏رفتن سركارهايي كه كارفرما به واسطه استفاده از اين افراد براي كسب امتيازاتي نظير وام كارآفريني به جايي رسيده ‏بودند و بعد از چند ماه كسب درآمد بالا، آنها را از كار بيكار كرده بودند و به دنبال اين بيكاري، مشكلات تامين معاش ‏خانواده، دوباره آنها را به سمت مصرف مواد كشانده بود.‏


‏ گفتيد در “عصر يخبندان” نقش كسي را ايفا كرديد كه زنش معتاد است، به نظر شما بين ‏آسيب هاي ناشي از اعتياد زنان و مردان ميتوان تفاوتي قائل شد؟ اعتياد يك زن پر مخاطره تر ‏است يا اعتياد يك مرد؟
فرقي نمي كند. در هر صورت زن يا مرد علاوه بر اينكه جزيي از جامعه كلان كشور هستند،‌ ستوني از خانواده نيز ‏محسوب مي شوند. چه فرقي مي كند كه در يك خانواده پدر معتاد باشد و توان تامين مالي خانواده را نداشته باشد. ‏جلوي فرزندانش مصرف كند و در بسياري مواقع آنها را نيز مبتلا كند. يا آنها را مجبور كند دست از تحصيل بردارند و به ‏دنبال كار باشند تا هزينه هاي مصرف پدر راتامين كنند كه اين خود دريايي از آسيب را براي آن فرزند به دنبال دارد و ‏كوچكترين آن، ارتكاب جرم و بزه است. يا در مواقعي كه نمونه هايي از آن هم قابل مشاهده است،‌ مرد دست به ‏اقدامات شنيعي مثل فروش نواميس خود براي تامين هزينه مصرف مي زند كه در اين موارد واقعا زبان از شرح حوادث ‏و آسيب هاي ناشي از آن كه متحمل اعضاي خانواده ميشود، ‌قاصر است. يا مثل داستان “عصر يخبندان” زن خانواده ‏معتاد باشد و به همسرش خيانت كند و براي تامين هزينه هاي خود با فردي آشنا شود كه خود منبع مشكلات و جرايم ‏ديگر است. تصور كنيد كه فرزندان اين خانواده ها، در داستانهاي حقيقي كه همه روزه در كشورمان در حال اكران ‏خصوصي است، چه مي كشند و چه آينده اي در انتظار آنهاست؟


كدام كار از ميان اين كارها ديد شامل تري به موضوع اعتياد داشته است؟
هر كدامشان در نوع خودشان و بر حسب موضوعي كه داشتند نگاه شاملي به موضوع اعتياد داشتند. “عصر يخبندان” ‏خيلي بي پرده، ساده و قابل فهم براي تمام اقشار جامعه، چرخه اي از اعتياد و مواد مخدر را توضيح مي دهد. از جايي ‏كه فردي شروع به مصرف مي كند تا جايي كه به يك قاچاقچي تبديل مي شود و به دنبال مصرف كننده مي گردد و ‏ساير مشكلاتي كه با آن دست و پنجه نرم مي كند.‏


تاثيري كه پس از اكران اين كارها بر ذهن مخاطب داشته ايد را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
اينكه من چگونه تاثير گذاشته ام را بايد درميان مردم و مخاطبان جستجو كرد؛ اما تاثيري كه كليت فيلم در مخاطب ‏ايجاد كرده است،‌ بسيار واضح بوده و برايم آنقدر ملموس بوده است كه باعث شد پس از انجام كار در اولين فيلم ‏مرتبط با موضوع اعتياد، اين انگيزه را در خودم حس كنم كه عليرغم سختي ايفاي اين نقش ها،‌ براي اداي دين خودم ‏به مردم و برداشتن گامي در راه تنذير افكار عمومي از ابتلا به اين آسيب، كارهاي ديگر را انجام دهم. تاثير آنقدر عميق ‏بود كه خواستم دوباره بخشي از پيام هاي پيشگيرانه اي كه از طريق اين كارها به مخاطب ارائه مي شود، باشم.‏


‏آيا پرداختن به اينگونه موارد در سينما و تلويزيون به عنوان رسانه هاي فراگيرتر،‌ بايد ادامه دار ‏باشد و يا از منظر برخي نوعي سياه نمايي از جامعه است؟
در مورد ضرورت انجام اين دست كارها براي تاثيرگذاري بيشتر و اجراي برنامه هاي فرهنگي و هنري در راستاي مبارزه ‏با رويكرد اجتماعي با مواد مخدر، بايد بگويم كه نقش رسانه در حوزه هاي مختلف زندگي مردم بر كسي پوشيده نيست. ‏در حوزه سينما همانطور كه گفتم حمايتي از سينماگراني كه دغدغه اجتماعيشان دروني است و نه مثل برخي ديگر ‏سطحي و رونمايي، صورت نمي‌گيرد. تلويزيون هم كه در كمال تعجب در عصر حاضر كه عصر سرعت در شكل گيري ‏ارتباط است و تمام دنيا در پي دست يافتن به رسانه هايي هستند كه از روش هايي استفاده كنند تا به شكل گيري ‏ارتباط دوسويه بين مخاطبان ورسانه منجر شود؛ كاملا به شيوه اي عمل مي كند كه در جاي يك ناصح قرار گرفته و ‏فقط به ارائه مطالبي مشغول است كه اكثرا هم از دست بينندگاني كه براي امرار معاش و رفع مشكلات روزمره ‏زندگيش مجبور به دو شغله بودن هستند، مي رود. بيشتر به يك مونولوگ تبديل شده و كارايي تاثيرگذاري خود را از ‏دست داده است. در كل مهم اين است كه بحث اطلاع رساني مخدوش است و هيچ سازو كار مناسبي هم براي آن ‏وجود ندارد.‏

به نظر شما چه بايد كرد تا اين امكانات و برنامه هايي كه براي مبارزه با مواد مخدر در كشور ‏ايجاد شده است، به ثمر بنشيند؟ ‏
در اين باره بايد كارشناسان كار نظر بدهند؛ اما آنچه من به عنوان كسي كه بارها اين موضوع را مورد توجه قرار داده ام ‏به آن رسيده ام اين است كه بايد از راههايي كه تا به حال در پيش گرفته بوديم، درس بگيريم و اشتباهات گذشته را با ‏راههاي مناسب جديد، جبران كنيم. متاسفانه در كشور ما، براي تمام مشكلات و مسائلي كه در حوزه هاي مختلف با ‏سطوح مختلف، پيش مي آيد، يك نسخه واحد داريم و آن هم برخورد با قوه قهريه است. مثلا با همين موضوع اعتياد ‏چگونه برخورد مي كنيم؟ معتادان، مواد فروشان و حتي آنها كه به نظر معتاد مي آيند را بازداشت مي كنيم و در نهايت ‏پس از اطمينان از اينكه همه شان معتادند، به زندان مي اندازيمشان و فكر مي كنيم كه آن فرد پس از آزادي از زندان ‏هرگز دوباره به سوي مواد نمي رود. بهتر است ابتدا هر مسئله اي را بپذيريم، مخفي كاري نكنيم تا از ترس رفتن ‏آبرومان مثلا در ميان ساير جوامع، ناگهان با آسيب هايي مواجه شويم كه ديگر توان پنهان كردن آنها را نخواهيم ‏داشت. در ادامه به شناسايي كامل موجوديت آن آسيب بپردازيم و راه حل هايي براي بهبود آن بيابيم كه نه سرمايه ‏هاي مالي كشور را به هدر بدهيم و نه شاهد هدر رفت سرمايه انسانيمان كه چه بسا هزاران بار ارجح تر از مسايل ‏ماديست باشيم.‏


سخن آخرتان دراين باره چيست؟
نبايد از اين نكته غافل ماند كه بسياري از نهادها و ارگانها در حوزه مبارزه با مواد مخدر و ساير آسيبهاي اجتماعي درگير ‏هستند. عصر حاضر عصر سرعت است و اوقات فراغت رو به افزايش. بايد فضاي كشور را براي فعاليت هاي جمعي ‏براي جوانان و خانواده ها مهيا كنيم تا بتوانند در محيطي با امنيت رواني بالا به گذراندن اوقات فراغتشان بپردازند. ‏وقتي با برگزاري كنسرت برخورد مي كنيم، حضور جوانان در جامعه را محدود به سبكي مي كنيم كه مطلوب خودمان ‏است و هيچ ربطي به فضاي ذهني جوانان ندارد، از ارائه برخي اطلاعات كه بخش مهمي از زندگي همه ما را تشكيل ‏مي دهد، به فرزندانمان معذوريم و آنها را در هاله اي از شرم پيچانده و لب طاقچه گذاشته ايم تا مبادا در نمايي از ‏جامعه كه با پنهان كاري ساخته ايم، خدشه اي وارد شود؛ در حاليكه اوضاع از درون رو به زوال نسل جوان گذاشته ‏است؛ نبايد انتظار داشت كه حضور آنان در جوامع نا امن براي تخليه فشارهاي ناشي از هيجانات جوانيشان، به ساحلي ‏امن برسد. هرچند كه بيان اين مطالب به نظر بسياري از مردم نادرست است و اعطاي اين آزادي هاي اندك به جوانان ‏نيز مي تواند مخاطره آميز باشد و به شان فرهنگي و مذهبي كشور صدمه بزند ولي بايد تاكيد كنم كه مطالعه در حال ‏ساير جوامع مسلمان همسايه و البته موافق با انديشه ايي كه ما از يك جامعه اسلامي و ايراني داريم، مي تواند راههاي ‏بسياري را در اختيارمان بگذارد. چندي پيش براي كاري به لبنان سفر كرده بودم. جامعه اي مسلمان كه از نظر ما و ‏اعتقاداتمان هم جزو كشورهاي موافق و اسلامي است. با كمال تعجب ديدم كه در آنجا به واسطه همين آزادي هاي ‏نسبي كه به جوانانشان داده اند، كمتر از ما درگير مسائلي مثل اعتياد يا بزهكاري نوجوانان و جوانان هستند. در حاليكه ‏ديدن معتادان متجاهر، كودكان و زنان خياباني، متكديان و افراد بي خانمان، جزيي از نماي هميشگي و معمولي كشور ‏ما شده است. ايجاد فضاهاي مناسب و منطبق با خواسته هاي به جاي جوانان همراه با چاشني آزادي هايي كه خيلي ‏هم از قانون و شرع ما دور نباشد، يكي از اين راهكارهاست. از تمام كساني كه دستي در كارها و امور مملكتي دارند ‏درخواست مي كنم هر چه سريعتر در پي يافتن راهي براي نجات نسل جوان و آينده ساز مملكت باشند. در حال حاضر ‏كه از تمام مرزهاي مورد حجوم انواع قاچاقچيان هستيم چه مواد مخدر و چه كالاهاي ديگر،‌ آتش جنگ سالهاست كه ‏در كشورهاي حوزه برپاست و دودش به چشم تمام كشورهاي منطقه مي رود و هزاران مشكل اقتصادي و اجتماعي ‏كه از داخل گريبان مردم را گرفته است، بايد به فكر چاره اي بود كه اميد به زندگي را در دل نسل جوان شكوفا كند.‏

منبع خبر: روابط عمومي ستاد مبارزه با مواد مخدر ۹۴٫۰۵٫۰۱ 

لینک کوتاه : https://news.dchq.ir/3/?p=20346

برچسب ها