طرح موضوع توافقنامه جامع دوستی و همکاری ایران و افغانستان، افزون برآنکه بیانگر تلاش دو کشور برای استفاده از فضای جدید در روابط خارجی ایران است، از اراده تهران و کابل در تجدید همکاری های گذشته حکایت دارد.
دکتر ˈحسن روحانیˈ رییس جمهوری اسلامی ایران، و ˈحامد کرزیˈ همتای افغانی وی، روز یکشنبه هفدهم آذر در دیدار و گفتگو با یکدیگر، برای امضای توافقنامه جامع دوستی و همکاری بین تهران و کابل به توافق رسیدند.
در این دیدار بیانیه مشترکی منتشر شد که در آن وزیران امور خارجه دو کشور مسوولیت تنظیم پیمان جامع دوستی و همکاری ها را عهده دار شدند.
این پیمان در برگیرنده منافع جامع بلند مدت ایران و افغانستان برای تامین صلح و امنیت منطقه است. در این دیدار همچنین آخرین وضعیت افغانستان و تحولات سیاسی – امنیتی آن مورد بررسی قرار گرفت.
رییس جمهوری افغانستان نیز در این دیدار با تبریک توافقنامه ژنو، به بیان ابعاد تحولات اخیر کشورش پرداخت و اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران همواره با کشور برادر خود افغانستان، با صداقت کامل رفتار کرده و مواضع خود را آشکارا بیان کرده است و همواره دولت و ملت افغانستان به دولت و مردم ایران به دیده تکریم و احترام نگریسته اند.
با توجه به توافقنامه جامع دوستی و همکاری بین تهران و کابل، سفر رییس جمهوری افغانستان به ایران را می توان در چند چارچوب تحلیلی مورد بررسی قرار داد.
اولین چارچوب تحلیلی، دیپلماسی دولت جدید در ایران است. پس از خرداد ۱۳۹۲ دولت جدیدی در ایران روی کار آمده است که روند همگرایانه ای را با تمامی کشورها به غیر از رژیم صهیونیستی آغاز کرده است.
دیپلماسی دولت دکتر روحانی، با هدف تنش زدایی و عادی سازی روابط با دیگر کشورها از طریق از بین بردن سوء برداشت هایی که در مورد ایران وجود دارد حرکت رو به جلویی را آغاز کرده است.
این حرکت نه تنها در عرصه مسائل هسته ای بلکه یک حرکت رو به جلو تمام عیار است. حرکت رو به جلو دیپلماسی ایران دو سطح منطقه ای و بین المللی دارد. مهمترین وجهه عادی سازی و تنش زدایی روابط در بخش بین الملل موضوع هسته ای است و توافق ژنو برونداد موثر و ملموس این سطح است.
اهمیت تنش زدایی در سطح منطقه را می توان در اولین سفر خارجی ˈمحمد جواد ظریفˈ وزیر امور خارجه ایران، به کشور عراق جست. وی همچنین علاوه بر ترکیه، سفر هایی به کشورهای حاشیه خلیج فارس داشت تا از این طریق اهمیت کشورهای منطقه را برای ایران نشان دهد.
حدود هزار کیلومتر مرز مشترک بین ایران و افغانستان در کنار هم افزایی های اقتصادی، فرهنگی- زبانی و تاریخی، دلایل موجه و مستدلی برای ارتقای روابط دو کشور است. به همین دلیل جمهوری اسلامی از رییس جمهور افغانستان برای سفر به ایران دعوت به عمل آورد.
دومین چارچوب تحلیلی، دیپلماسی دولت کرزی در قبال ایران است. بعد از کنفرانس بن در افغانستان در سال ۲۰۰۱ که به تشکیل دولت موقت به ریاست کرزی منجر شد و پس از آن برگزاری دو دور از انتخابات ریاست جمهوری که به پیروزی شخص کرزی انجامید، دولت وی نشان داد که رویکرد مثبتی نسبت به ایران دارد.
رفت و آمدهای سیاسی و اقتصادی بین کابل و تهران و انعکاس رویکردهای مثبت حتی در شرایطی که فشارهایی بر دولت های دو طرف وجود داشت، همگی نشانه های اثبات حسن نیت دو کشور نسبت به یکدیگر است.
تغییر رویکرد سیاست خارجی دولت جدید در ایران با تغییر قدرت و جایگاه منطقه ای و بین المللی تهران در یک خط موازی قرار گرفته است. به عبارتی درک کشورهای منطقه از تغییر جایگاه و افزایش قدرت ایران سبب شده تمایل این کشورها به همکاری با ایران بیش از گذشته افزون شود.
مراحل ابتدایی برای رفع تحریم های سازمان ملل و تحریم های یک جانبه علیه ایران راه را برای همکاری بیشتر ایران و دیگر کشورها فراهم کرده است. در این بین علاوه بر آنکه برای کشورهای منطقه زمینه همکاری فراهم تر از دیگر کشورهاست بطور متقابل از نظر ایران هم کشورهای منطقه ای اهمیت ویژه ای دارند؛ این ایده می تواند یکی از عوامل اصلی سفر کرزی به تهران باشد.
چارچوب تحلیلی سوم، مشکلات مشترک بین ایران و افغانستان است. حضور مهاجرین افغان در ایران یکی از مشکلات روابط دوجانبه محسوب می گردد. ایران برای مهاجران افغانی که در ایران به سر می برند صرفا از روی حسن نیت و حسن همجواری هزینه های بسیار زیادی پرداخته است.
امکاناتی که در اختیار این مهاجران قرار می گیرد در بسیاری موارد با شهروندان ایرانی همتراز است. برخورد مثبت ایران با مهاجران افغان سبب شده بارها سازمان ملل از ایران تقدیر نماید.
در گذشته افغان هایی که در ایران به سر می بردند منبع انتقال ارز از ایران به افغانستان بودند اما با کاهش ارزش پول ملی ایران این موضوع با افت جدی روبرو شد. بازگشت افغانهای مهاجر در ایران به افغانستان نیز مشکل نهفته ای برای دولت افغانستان است.
تولید مواد مخدر در افغانستان مشکل دیگری در روابط دوجانبه است . این امر بخشی از تولید ناخالص داخلی – و در عین حال غیر واقعی- افغانستان را تشکیل می دهد و برای دولت افغانستان و جمهوری اسلامی ایران به چالشی جدی تبدیل شده است.
وجود تروریسم در مرزهای مشترک دو کشور به عنوان مشکل دیگری در روابط دوجانبه، هر دو کشور را آزار می دهد.
چارچوب تحلیلی دیگر چشم اندازهای جدید در روابط دو کشور است. این چشم اندازها را می توان از طیف سیاسی تا اقتصادی تقسیم بندی کرد.
دولت روحانی با معرفی ˈمحمدرضا بهرامیˈ سفیر جدید و کارکشته جمهوری اسلامی در افغانستان نشان داده است که قصد دارد از تجربه های گذشته به نحو مطلوب و عملیاتی استفاده نماید. بهرامی در گذشته نیز سفیر ایران در افغانستان بوده و کاملا با اوضاع این کشور آشناست. وی از اولین افرادی است که با روی کار آمدن دولت جدید به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران معرفی شد. همچنین وی از افرادی است که در دوران پس از ریاست سفارت ایران در افغانستان بخشی از ادبیات کتبی و شفاهی در مورد تحولات افغانستان در ایران را تولید کرده است. این عوامل نشان می دهد که چشم انداز جدید دولت ایران به همکاری با افغانستان بر مبنای عملگرایی است.
در بخش اقتصادی می توان به رشد همکاری های اقتصادی دو کشور، حمایت ایران از افغانستان در بخش انرژی و شکل گیری اراده در بخش های مختلف جهت راه اندازی بازارچه های مرزی اشاره کرد.
اما مهمترین گزینه در بخش همکاری های اقتصادی، انعقاد قرارداد ترانزیتی بین ایران، هند و افغانستان و همچنین توسعه بندر چابهار است.
تجار افغان، دو ماه قبل اولین محموله آزمایشی خود را از طریق بندر چابهار به کشور هند ارسال کردند. این امر می تواند به عنوان فراهم شدن بستر افزایش استفاده از ظرفیت های ایران جهت حضور اقتصادی دیگر کشورها در افغانستان و بطور متقابل بستر ارسال کالاهای افغانستان به دیگر کشورها مورد توجه قرار گیرد. دولت افغانستان و هند از حامیان اصلی طرح توسعه بندر چابهار هستند. یکی از دلایل این امر آنست که هندی ها در طرح مناقصه معدن ˈسنگ آهن حاجی گکˈ در افغانستان برنده شده و آغاز عملیات استخراج را خواستارند. به دلیل مشکلاتی که هند و پاکستان با آن دست و پنجه نرم می کنند امکان تبادل کالا بین هند و افغانستان از مسیر پاکستان میسر نیست لذا نیاز کابل و دهلی نو به چابهار نیازی حیاتی است.
چارچوب تحلیلی دیگر را باید شرایط جاری در روابط افغانستان و امریکا دانست. در زمان حاضر اکراه کرزی از امضای قرارداد امنیتی، مهمترین موضوع روابط امریکا و افغانستان را تشکیل می دهد. امریکا با تهدید به قطع کمک های مالی و همچنین گزینه صفر به معنای خروج کامل نیروهای خارجی از این کشور خواستار نهایی شدن این قرارداد است. در این شرایط پذیرش دعوت جمهوری اسلامی از سوی رییس جمهوری افغانستان برای سفر به تهران، چند معنا را به ذهن متبادر می سازد که عبارتند از:
الف) امریکا تنها شریک افغانستان نیست بلکه افغان ها روی دیگر کشورها از جمله ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای حساب باز کرده اند.
ب) فشار امریکا به دولت افغانستان برای امضای توافقنامه امنیتی که یکی از بندهای آن مصونیت نیروهای امریکایی را تضمین کند می تواند با مابه ازاهای دیگری از جمله نزدیکی افغان ها به رقبای امریکا همانند جمهوری اسلامی ایران جبران گردد.
ج) تعامل در سطح منطقه ای و افزایش مناسبات منطقه ای برای افغان ها حائز اهمیت و قابل اطمینان تر است.
د) واقعیت فضایی که پس از توافقنامه هسته ای ایران و غرب در ژنو شکل گرفته توسط افغان ها بدرستی شناخته شده است. به عبارتی کابل به توافق همکاری راهبردی که بین ایران و افغانستان در حاشیه مراسم تحلیف دکتر روحانی توسط مشاوران امنیت ملی دو کشور امضا شد، بسنده نمی کند بلکه در شرایط جدید اهداف جدیدی را پیگیری می کند که توافقنامه جامع دوستی و همکاری بین تهران و کابل یکی از این اهداف است.